میگویند: «فاطمه زهرا و باقی اهل بیت (ع)، اسطورهاند، نه اسوه! شخصیتهای بسیار بزرگ و دست نیافتنی!»
چرا جدا کرده و میگویند: «فاطمه زهرا و باقی اهل بیت (ع)؛ چرا نمیگویند: «پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان (ع)؟!
چون: ایام فاطمیه (علیها السلام) فرا رسیده و شبهه افکنی دربارۀ ایشان باید اشاعه یابد! چرا که غرض از طرح این مباحث، چه در قالب پرسش، و چه در قالب شبهه، و چه در قالب یک گزاره، صرفاً خدشه وارد کردن به شناختها، رخنه در ایمانها و ایجاد تزلزل و سپس انحراف میباشد، نه این واقعاً پرسش و یا شبههای داشته باشند و به دنبال یافتن پاسخ باشند!
●- گاهی با توجه به باورها، اعتقادات و محبت و مودّت مردم، از باب عزتّ، احترام و بزرگداشت وارد میشوند و با همین حربه حمله و تخریب میکنند؛ مانند همین شبهه که شخصیت آنان را بزرگ میشمارد، ولی میگوید: «به همین دلیل اسطوره هستند، نه اسوه؛ و دست نیافتنی میباشند!» یعنی اگر شخصیتهای بزرگی بودند، برای خودشان بودند، یک اسطور هستند، و ربطی به ما ندارد!
●- خداوند متعال میفرماید که پیامبرش را برای مؤمنان به توحید و معاد، “بهترین اسوه” قرار داده است؛ اما اینها میگویند: «خیر، اسوه نبوده، بلکه اسطوره بودهاند!»، خب چه چیزی را نفی و تکذیب میکنند؟! خدا، وحی، و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را؟! به راستی برای کسی که وحی را قبول ندارد و تکذیب میکند، چه فرقی دارد که ایشان اسطوره بودند و یا اسوه؟!
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (الأحزاب، 21)
- راستى كه براى شما در رفتار و كردار پيامبر، فرستادهى خدا، نمونه و الگويى نيكوست (به ويژه) براى كسانى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند و خداى را بسيار ياد مىكنند.
دست نیافتنی!
“دست نیافتنی” یعنی چه؟! آیا یعنی نمیتوانیم بر آنان سلطه یافته و تحت حاکمیت خود درآوریم؟! و یا مقصود این است که نمیتوانیم مثل آنها شویم، و یا …؟! پس یک لفظ بیهوده، جهت ایجاد انحراف و دور کردن مردم از ایشان میباشد؛ و البته با حفظ احترام در ظاهر!
●- از ما خواسته نشده که مثل اهل عصمت صلوات الله علیه و آله شویم؛ چنان که از زن خواسته نشده مثل مرد باشد – از پدر خواسته نشده مثل مادر باشد – از فرزند خواسته نشده مثل والدین باشد – از رهبر خواسته نشده مثل پیرو باشد و … .
●- خداوند متعال از ما خواسته که برای رشد، هدایت، نجات و فلاح خودمان، نسبت به آنان معرفت (شناخت) و ایمان بیاوریم – نسبت به آنان محبت و مودّت (ظهور محبت در گفتار و عمل) داشته باشیم – از ایشان اطاعت و تبعیت نماییم؛ تا خداوند سبحان را بشناسیم، دوست داشته باشیم، بندگی و اطاعت نماییم. حال آیا این “دست نیافتنی” است؟! آیا خداوند علیم و حکیم، از ما کاری خواسته که توان و امکان انجامش را نداریم؟!
«وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (الأنفال، 8)
- و (فرمان) خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع (و كشمكش) نكنيد، تا سست نشويد، و قدرت (و شوكت) شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است!
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31)
- بگو: «اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزندۀ مهربان است»
ترس دشمن
ترس دشمن از همین معرفت، محبت، مودّت، اطاعت و تبعیت از اهل عصمت علیهم السلام میباشد؛ چرا که نه تنها مانع از اطاعت و تبعیت از طواغیت خودشان میگردد؛ بلکه آدمی را به بندگی خداوند سبحان میکِشاند و از قید بندگی هر بندۀ دیگری و تبعیت از هوای نفس خود و دیگران باز میدارد؛ مضافاً براین که سبب بیداری، هوشیاری و بصیرت دیگران گردیده و به سقوط مستکبران در نظام سلطه و مانع از تحقق اهداف آنان در استعمار و استثمار دیگرن میانجامد.
بنابراین، اهل عصمت، به ویژه سیدة النساء العالمین، حضرت فاطمة الزهراء صلوات الله علیهم اجمعین همانگونه که خداوند متعال فرمود، “اسوه = الگویی” برای تبعیت میباشند؛ البته برای مؤمنان به توحید و معاد؛ کفار نیز بروند از اولیای خود اطاعت و تبعیت نمایند؛ که به ناچار چنین نیز میکنند!