آیت الله مصباح یزدی، رحمة الله علیه: حضرت فاطمه علیها السلام، استمرار اسوه حسنه؛ حجت و الگوى امامان؛ فدایی ولایت – شيداترين پروانه شمع امامت

سردبیر

آیت الله مصباح یزدی، رحمة الله علیه:

*فاطمه، استمرارِ اسوه حسنه

پدر فاطمه به فرموده صريح قرآنِ جاودان، اسوه شايسته همه خداباوران است: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَنْ كَانَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْاخِرَ وَ ذَكَرَ اللّهَ كَثيرً؛ – مسلماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى مى‌باشد، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‌كنند. و اين در حالى است كه رسول الله (ص)، اين شايسته‌ترين اسوه حسنه مؤمنان، به كرّات يگانه دخترش فاطمه را پاره وجود خويش، روح و ريحان خويش و جان و جانان خويش مى‌خواند و با تعابيرى گونه گون رضايت او را رضايت خود و ناراحتى او را ناراحتى خويش اعلام مى‌دارد.

چنين تأكيدات متواترى از جانب رسول الله (ص)، با چه هدفى صادر گرديده است؟! چرا پيامبر رحمت، اسوه حسنه مؤمنان، بر اين حقيقت، فراوان تأكيد می‌ورزد كه: فاطمه، پاره اى از وجود من است؟! آيا اين همه تأكيد جز براى آن است كه توجه همه مؤمنان طول تاريخ را به اسوه پذيرى از ابعاد زندگانى فاطمه، در مقام استمراربخش سيره رسول الله، جلب كند؟!

چرا چنين نباشد، در حالى كه وجود فاطمه از وجود رسول خدا جدا نيست. وجود فاطمه، قسمتى از وجود رسول خداست و سيرۀ او جلوه ديگرى از سيرۀ رسول خدا. وجود فاطمه، مكمل وجود رسول خداست و اسوه گرى فاطمه، تكميل كنندۀ اسوه‌گرى شايسته ترين اسوه حسنه. تكميل كنندۀ اسوه حسنه در عرصه‌هايى چون: دفاع جانانه از ارزش‌هاى اسلام، جان بازى براى استمرار رسالت، عشق‌بازى در راه بقا و دوام ولايت، جهاد بى امان فرهنگى، تقوا و عبادت، مهرورزى و محبت، عفاف و حجاب، تربيت فرزند، تدبير منزل، تجهيز روحى و روانى مرد براى جهاد و… .

*فاطمه، حجت و الگوى امامان

فاطمه، استمرار اسوۀ حسنه است و اين است رمز و راز آن كه سيره فاطمه براى همه امامان از نسل او، اسوه، حجت و الگو مى گردد: نَحْنُ حُجَةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ فَاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنَ؛ – ما (امامان معصوم) حجت خداوند بر مردمان هستيم و فاطمه، حجت (خداوند) بر ما.

اسوه‌گرى سيرۀ فاطمه (عليها السلام)، چنان در اوج يگانگى است كه مولاى عدل گستر ما كه جهانى چشم انتظار اوست تا ظهور نمايد و الگوى همگان در تمام ابعاد وجودى انسان گردد، فاطمه را اسوه نيكوى زندگانى خويش معرفى مى‌فرمايد: وَ فِى اِبْنَةِ رَسُولِ اللهِ لِىَ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ – همانا در دختر رسول خدا براى من، الگويى شايسته وجود دارد.

فاطمه، الگوى زندگانى من است، نه از آن جهت كه مادر من است؛ بلكه بدين جهت كه دختر رسول خداست و استمرار وجود او؛ پاره وجود رسول خداست و اسوه پذيرى از وى، همان اسوه پذيرى از رسول خداست و در يك كلام: اسوه پذيرى از فاطمه، همان امتثال فرمان خدا در اسوه پذيرى از رسول خداست.

اى وجود اقدست روح و روان مصطفى *** مصطفى معبود را جانان، تو جان مصطفى.

فاطمه نه تنها الگوى زنان، كه الگوى تمام جهانيان است. اسوه‌گرى فاطمه هرچند براى زنان، در بردارنده يگانه ترين و زيباترين جلوه هاست؛ اما اسوه‌گرى او ويژه زنان نيست.

*فاطمه (عليها السلام)، فدايى ولايت

در اسوه پذيرى از سيره فاطمى، آنچه در درجه اول اهميت و ضرورت قرار مى گيرد، عرصه هايى از شخصيت و سيره زندگانى آن دُر يكدانه عرش الهى است كه براى عصر ما بيش تر از هر چيز مورد نياز مى باشد.

بايستى پيش‌تر و بيش‌تر بدان صفت‌ها و گفتارهايى از آن بانوى بزرگوار بپردازيم كه در شرايط زمانه و دوره ما مهم‌تر و لازم تر مى‌‌نُمايد و مى‌تواند وظيفه ما را نسبت به انقلاب و آينده كشور اسلامى‌مان روشن سازد.

يكى از ضرورى ترين عرصه هايى كه در آن بايستى به فاطمه زهرا (عليها السلام) اقتدا نمود، عرصه دفاع از حريم امامت و ولايت مى باشد.

در فرهنگ شيعيان، بويژه پس از انقلاب اسلامى ايران، حضرت صدّيقه طاهره (عليها السلام) به عنوان حامى و فدايى ولايت لقب گرفته اند؛ چرا كه او در كوتاه دوره زندگانى خويش پس از هجران رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) زيباترين جلوه پاسدارى از حريم ولايت را به تصوير كشانيد و يگانه ترين اسوه گرى را در اين گستره بر تارك تاريخ جاودانه گردانيد.

  • شيداترين پروانه شمع امامت

فاطمه (عليها السلام) شيداترين پروانه شمع امامت بود؛ پروانه عاشقى كه با سوختن و فداسازى خويش به همگان آموخت كه امام برحق چونان كعبه است ؛ كعبه‌اى كه مردم بايستى بر گردش طواف نمايند ؛ نه او بر گرد مردم: مَثَلُ الاِمامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ اِذْ تُؤْتى وَ لا تَأْتى.

اين، فاطمه بود كه عاشقانه‌ترين پاسداشت را از حريم امامت روا داشت. اين، فاطمه بود كه يگانه ترين اسوه دهى را در همرهى با ولايت ادا ساخت؛ همو كه پهلويش شكست و در خون نشست؛ اما لحظه اى از ياورى ولّى امر خويش از پاى ننشست؛ همو كه با فريادهاى جگرسوز خويش، زيباترين شعار ولايت مدارى را در گوش جان پيروان خويش طنين انداز ساخت: يا اَبَاالْحَسَنِ! روُحى لِروُحِكَ الفِداءُ وَ نَفْسى لِنَفسِكَ الْوِقاءُ. إِنْ كُنْتَ فى خَيْر كُنْتُ مَعَكَ وَ إِنْ كُنْتَ فى شَرّ كُنْتُ مَعَكَ؛ – اى ولى امر من! روحم به فداى روح تو و جانم سپر بلاى تو! هماره همراه تو خواهم بود؛ چه در خير و نيكى به سر برى و چه در سختى و بلا گرفتار شوى!

پاسخ